حرف و عمل

امروز موندیم دانشگاه ، با بچه ها صداقت و شجاعت بازی کردیم، پدر آمرزیده ها رحم نمی کردن ، همچین تو شجاعت حکم می کردن که ابر غول های حماقت سرخم می کردند.   + بسی ما هم کم نگذاشتیم .

شهر پر از ماجرا ، سکه به نامت زدند ،سنگ ِتمامت زدند ، نام تو را می برند بر سر بازارها

آن ها که در این ظلمانی ترین شبهای میهن بجای خواندن نوحه های حکومتی در سوگ سپیدارهای بلند شهرشان میخوانند :   " قحط وفا، قحط جودخشکی آواز رودگریه یاس کبودمرگ سپیدارهاآنچه فراوانی استوحشت بیداری استاین چه مسلمانی است؟وای به دیندارها ...وای به دیندارها! " +باز به نام خدا خون کسی شد روا

گریزی نیست بیهوده دست و پا زدیم

دلم میخاد قصه بنویسم، برای قصه هام شخصیت بسازم و حرکتشون بدم ،   ببچرخونمشون ، بازی شون بدم و آخر سر له شون کنم و از روشون رد بشم و بگم قصه ما به سر رسید و همه به یه گندابی رسیدند ، هیچ راه فراری هم از اول نبود.

دلم درد نگرفت ، نگران شدم چرا درد نگرفت

روزی می رسد که می فهمیم واقعا از خاطر کسی فراموش شده ایم، اعتراف می کنم وااقعا روز سخت و سنگینی است،   ولی قابل درک ، درد دارد ، ولی چاره ای نیست، به خصوص اگر خودتان خواسته باشد. + گفتم برف میباره بریم؟ ، گفت سخته جور نیست، گفتم تنها میرما ، گفت زود برگرد ، تنها رفتم بارها بارها... + ببار ای برف

قدم نحس

چند صباجی تو شهر پلاک 91 ها گذران عمر کردیم،   + آخه لامصب ها توی اتوبان چه سرعت گیری؟؟!!!

قابل توجه علی جان

کینه ای نیستم ، ولی دیگه آلزایمر هم ندارم،

93/6

برگشت گفت :                       اووووج وقاحت....                                                                                             اینم آخرش. +انصاف نم کشیده.

موش های کور کوچکی که فقط می خواهند بگویند: ما بلد راه هستیم

بعد از دیدن سه فصل از game of throuns فهمیدم که همیشه و همه حال ، توی هر جامعه ای، چه افراطی چه متعادل ، درگیری هایی بر سر خدا هست،    و جالب تر اینکه ، دعوا بر سر خدا یا خدایانشان نیست ، علت نزاع و تفاوت ها روی انتخاب نوع درگیریهاست نه خود مسئله.

تنها نبودند

نمی دونم چرا باید پای یکی دیگه در میون باشه، اون خودش همیشه میگفت تنهاست، چرا پس درک تنهایی یه نفر دیگه اینقدر براش سخته!    + خانواده خانواده خانواده ... وقتی کسی بتونه از کل دنیا  برا خانوادش بیشترین ارزش و احترام قائل باشه، فردا هم وقتی خانواده خودشو داشت برا اونا بیشترین عشق و احترام و ارزش قائل خوا +مثل سابق حرف نزد، + من از فاصله ها متنفرم متنفرررررر. پ.ن : بلیط یک طرفه

دیدم

(...) به هر سه تاتون ،    برید هر گهی که میخاید بخورید. + من معنی و تفاوت ، "صلاح و خیانت" رو خوب می فهمم.