من بی نوا بندگکی سر به را نبودم ،
و راه بهشت مینویِ من ، بزوع طوع و خاکساری نبود ،
مرا دیگر گونه خدایی می بایست ،
شایسته ی آفرینه ای که نواله ی ناگزیر را گردن کج نمیکنید،
و خدایی دیگر گونه آفریدم ،
دریغا شیرآهن کوه مردی (آ) که تو بودی،
و کوه وا ر پیش از آن که به خاک افتی ، نستوه و استوار مُردی،
امَا ،
اما نه خدا نه شیطان ،
سرنوشت مرا بتی رقم زد که دیگرانش می پرستیدند.
شاملو